فرانسیس گالتون
يكشنبه, ۱۸ آبان ۱۳۹۹، ۰۹:۱۵ ب.ظ
وراثت ذهنی (روانی)
اولین کتاب مهم گالتون در روانشناسی نبوغ ارثی بود که در ۱۸۶۹ منتشر شد. (وقتی که داروین این کتاب را خواند به گالتون نوشت که هرگز در تمام عمرش چیزی جالبتر یا اصیلتر از آن را نخوانده بود). گالتون در این کتاب سعی داشت نشان دهد که عظمت یا نبوغ فردی در خانوادهها به حدی رخ میدهد که نمیتوان آن را صرفاً با تأثیرهای محیطی تبیین کرد. تز (اندیشه) او به اختصار این بود که مردان شایسته پسران شایسته دارند. (در آن زمان دختران، برای کسب شایستگی شانس اندکی داشتند مگر از طریق ازدواج با فردی مهم).
بیشتر مطالعات شرححالی که گالتون در این کتاب گزارش کرده پژوهشهایی درباره اسلاف دانشمندان و فیزیکدانان با نفوذ بودهاند. دادههای او نشان میدادند که هر فرد مشهوری نه فقط نبوغ کلی بلکه شکل خاصی از نبوغ را به ارث میبرد. برای مثال، یک دانشمند بزرگ در خانوادهای متولد شده بود که از نظر علمی مقام والایی داشت. هدف نهایی گالتون این بود که تولد افراد شایستهتر یا مناسبتر را تشویق و تولد افراد نامناسب را منع کند. برای کمک به رسیدن به این هدف، علم به نژادی را بنیان گذاشت این علم با عواملی سر و کار دارد که ممکن است ویژگیهای ارثی نژاد انسان را بهبود بخشند. استدلال او این بود که همانند حیوانهای اهلی انسانها را نیز میتوان با انتخاب مصنوعی اصلاح کرد. اگر افراد با استعداد قابل ملاحظه انتخاب شوند و نسل بعد از نسل به جفتگیری بپردازند نژاد بسیار سرآمدی عاید خواهد شد.
او پیشنهاد کرد که برای انتخاب زنان و مردان استثنایی جهت تولید مثل انتخابی آزمونهای هوش تهیه و تدوین شود و توصیه کرد به کسانی که نمره بالا میآورند برای ازدواج و بچهدار شدن مشوقهای مالی داده شود. (خود گالتون فرزندی نداشت؛ برادرانش هم نداشتند. به ظاهر مشکل ژنتیکی بود). گالتون در تلاش برای تأیید نظریه بهنژادی خود مسائل مربوط به اندازهگیری آمار را دنبال کرد. در کتاب نبوغ ارثی، با دستهبندی مردان شایسته در نمونه خود به طبقاتی بر طبق فراوانی سطح توانایی آنان در جامعه آماری، مفاهیم آماری را در مسائل وراثتی به کار بست. دادههای او نشان دادند که مردان شایسته در مقایسه با مردان متوسط از احتمال بیشتری برای داشتن پسران شایسته برخوردارند.
نمونه او ۹۷۷ مرد مشهور را شامل میشد که نسبت شایستگی آنان یک بر ۴۰۰۰ بود. براساس تصادف، انتظار میرفت که این گروه فقط یک خویشاوند برجسته داشته باشد؛ درعوض ۳۳۲ مورد از آن وجود داشت. احتمال شایستگی در بعضی خانوادهها به اندازه کافی بالا نبود که گالتون بتواند تأثیر محیط برتر، فرصتهای آموزشی بهتر، یا مزایای اجتماعی تأمین شده برای فرزندان خانوادههای شایستهای را که او مطالعه کرد جدی تلقی کند. او استدلال میکرد که شایستگی ـ یا فقدان آن ـ تابعی از وراثت است نه فرصت. گالتون کتابهای مردان انگلیسی اهل علم (۱۸۷۴)، وراثت طبیعی (۱۸۸۹) و بیش از ۳۰ مقاله درباره مسائل وراثت نوشت. در سال ۱۹۰۱ مجله بایومتریکا۳ را شروع کرد، در سال ۱۹۰۴ آزمایشگاه بهنژادی را در یونیورسیتی کالج۴ لندن تأسیس کرد و سازمانی را برای ترغیب اندیشه اصلاحنژادی بنیان گذاشت.
تصویرسازی ذهنی
پژوهش گالتون درباره تصویرسازی ذهنی اولین کاربرد وسیع پرسشنامه روانشناختی را مشخص میسازد. از آزمودنیها خواسته میشد صحنهای را، مانند میز صبحانهشان در همان روز، به خاطر بیاورند و سعی کنند تصویرهایی از آن را فرا بخوانند. به آنان گفته میشد مشخص سازند که آیا این تصویرها محو هستند یا واضح، روشن هستند یا تیره، رنگی هستند یا بدون رنگ و الی آخر. گالتون از اینکه اولین گروه آزمودنی او، که علم آشنا بودند اصلاً تصاویر واضحی را گزارش نکردند، شگفتزده شد! حتی بعضی از آنان مطمئن نبودند که گالتون درباره چه چیزی صحبت میکرد.
گالتون با استفاده از نمونه بزرگتری از جمعیت، گزارشهایی از تصاویر واضح و متمایزتری که مملو از رنگ و جزئیات بودند، به دست آورد. او یافت که تصاویر ذهنی زنان و کودکان عینیتر و با جزئیات بیشتری بودند. او مشخص کرد که تصویرسازی ذهنی، همانند بسیاری خصوصیات دیگر، به صورت بهنجار در جمعیت پراکنده است. کار گالتون در مورد تصویرسازی ذهنی، مانند بسیاری از پژوهشهای او، ریشه در تلاش او برای نشان دادن شباهتهای ارثی داشت. او یافت که احتمال وجود تصاویر ذهنی مشابه بین خواهر و برادر بیشتر از افرادی است که با هم خویشاوند نیستند.
منبع: تاریخ روانشناسی نوین / پی شولتر ، سیدنی الن شولتز
۹۹/۰۸/۱۸